قدس آنلاین- نگاهی بر تحولات یک ماه اخیر سرزمینهای اشغالی، به عیان نشان میدهد که حجم نزاع و نبرد اشغالگران با رزمندگان فلسطینی، شدت قابل توجهی یافته است. اگرچه تقابل آنها امر جدیدی نیست، اما در برخی برههها با فراز و فرود همراه بوده است، مثلاً در یک دهه اخیر شاهد سه جنگ گسترده تحمیلی علیه نوارغزه بودهایم که رخ دادن هر یک از آنها از نظر شرایط زمانی و تحولات منطقهای، حاوی پیام خاصی بوده است.
از این رو، نباید از تشدید درگیریها در هفتههای اخیر در نوارغزه به سادگی عبور کرد. برای تحلیل این وقایع باید ابتدا کمی به عقب بازگردیم و سپس گذری بر تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا داشته باشیم.
در دهههای متوالی رژیم صهیونیستی، دشمن اول مسلمانان بود و پیروان مذاهب مختلف اسلامی و گروههای قومی یا سیاسی همگی بر لزوم مبارزه با آن و تلاش برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی تأکید داشتند، البته درخصوص شیوه تقابل اختلاف نظراتی وجود داشت (نباید فراموش کرد که برخی رهبران یا بزرگان کشورهای اسلامی در پس پرده با اشغالگران ساخت و پاخت میکردند، اما جرئت علنی کردن آن را نداشتند.) موج دیکتاتورافکن بیداری اسلامی که از زمستان سال ۸۹ شمال آفریقا و غرب آسیا را فرا گرفت هم اگرچه تلاش شد تا اقدامی غیردینی و کاملاً اقتصادی تلقی شود، اما سیر تحولات آن بزودی نشان داد که انقلابیون و نسل جدید کشورهای درگیر بحران، کماکان رویکرد ضدصهیونیستی دارند.
در این شرایط، حامیان صهیونیستها چاره را در انحراف موج بیداری و درگیرکردن کشورهای نوک پیکان مبارزه با اشغالگری به بحرانهای داخلی دیدند. از همین رو بود که سوریه به ناگاه درگیر جنگی بینالمللی شد و در یکی دو سال بخش عمدهای از خاک آن به اشغال تروریستهای تکفیری مورد حمایت محور غربی- عربی- عبری درآمد.
دشمنان سوریه یا به تعبیر دقیقتر دشمنان جبهه مقاومت سرخوش از درگیرکردن این جبهه به نزاع داخلی، با یک طراحی و تصویرسازی دقیق، فتنه شام را یک نبرد قومی نشان دادند که مسلمانان برای حضور در آن باید از دورترین نقاط جهان به سوریه بیایند.
اوج گرفتن بحران به معنای منحرف شدن اذهان مسلمانان از توجه به دشمن اصلی بود و این مهمترین دستاورد برای دشمنان اسلام بود؛ اما این روزگار شیرین تداوم نداشت و خیلی زود رزمندگان محور مقاومت به کمک سوریه آمدند و به مرور ورق را برگرداندند.
اکنون و پس از نزدیک به ۶ سال نبرد، همگان پیروز این میدان نابرابر را شناختهاند و دریافتهاند که دلارهای عربی، سلاح غربی و دارو و درمان عبری، چاره ساز نشده و جریان مقاومت اسلامی سربلند از این نبرد، با کوله باری گرانسنگ از تجربههای بدیع، خود را آماده نبرد سرنوشت ساز در فلسطین، به عنوان مسئله اول مسلمانان، میکند.
این اتفاق مهم را باید اصلیترین دلیل برای دست اندازیهای اخیر صهیونیستها به نوارغزه دانست. اسرائیلیها نمیتوانند ببینند که یک سرلشگر ایرانی، در جایگاه فرمانده محور مقاومت، پایان سیطره داعش را به رهبر ایران اطلاع بدهد و در آن به صراحت از نقش رزمندگان سوری، عراقی، لبنانی، افغانستانی، پاکستانی و ایرانی در این توفیق سخن به میان آورد، اما این تنها دلیل سنگاندازیها نیست.
همزمان با توفیقات مقاومت اسلامی در شامات، جنبشهای فلسطینی هم دستخوش تحولاتی شده و وفاداران به گزینه مقاومت مسلحانه در آنها به قدرت رسیدهاند. به طور خاص اکنون حماس، به عنوان اصلیترین جنبش ضداشغالگری در فلسطین، در همه ردههای خود شاهد حضور افرادی است که بیشتر به وصف «جهادی» شناخته میشوند تا «سیاسی». این اتفاق به طور قطع برای صهیونیستها خوشایند نیست و زنگ خطر را برای آنها به صدا در میآورد، بخصوص که همین جابه جاییها منجر به نزدیکی مجدد حماس به ایران و حزبالله شده و تنها در چند هفته گذشته، هیئت عالی رتبه حماس دو سفر رسمی به تهران، داشته است.
صهیونیستها اکنون احساس میکنند که از یک سو با بسته شدن پرونده داعش، که با انسجام قابل توجه و تجربه ارزنده برای محور مقاومت همراه بوده و از سوی دیگر، هم افزایی گروههای فلسطینی با محور ایران، خطر نابودی بیش از همیشه آنها را تهدید میکند بنابراین چاره را در این دیدهاند که دست پیش بگیرند تا پس نیفتند. در واقع آنها گمان میکنند که با حملات کور به غزه و «ژست آماده بودن» گرفتن، میتوانند در تصمیم فرماندهان مقاومت اسلامی برای طرح ریزی حمله علیه اشغالگران خللی ایجاد کنند، که بیشتر به یک خیال باطل شبیه است.
۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۸
کد خبر: 576628
در این شرایط، حامیان صهیونیستها چاره را در انحراف موج بیداری و درگیرکردن کشورهای نوک پیکان مبارزه با اشغالگری به بحرانهای داخلی دیدند. از همین رو بود که سوریه به ناگاه درگیر جنگی بینالمللی شد و در یکی دو سال بخش عمدهای از خاک آن به اشغال تروریستهای تکفیری مورد حمایت محور غربی- عربی- عبری درآمد.
منبع: روزنامه قدس
نظر شما